مجموعه نوشته های وبلاگ اسپهبد

نشانی وبلاگ

نسخه آذرگشنسپ

فهرست مقالات:

  • زبان پارسی/فهلوی قطران تبریزی و فهلوی تبریز
  • بررسی یک دروغ دیگر پانترکیستها در مورد آرتساخ (قره باغ کوهستانی) و اسناد روشن و برهان قاطع بر ارمنی بودن این ناحیه در سال 1823
  • آمار اطلاعات سی-آی-فاکتبوک و ایرانی-تباران ترکیه و پانترکهاو نظراتی در مورد پ-ک-ک و کردستان
  • ترکیه و جمهوری جعلی “آذربایجان” – دو کشوری که باید تجزیه شوند
  • فراخوانی برای تحریم نشریه‌ی ضدایرانی و تجزیه‌طلب شهروند در تورونتو
  • برای حفظ تمدن قوم ایرانی ، ایرانیان زیر ستم پانترکیسم را نجات دهیم
  • پان‌ترکیسم، خطر جدی برای ایرانی‌تباران و راهکاری برای مقابله با آن

نظامی گنجوی و پاسخ‌ به پان‌ ترکیستها

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد (فردوسی)

……..

همه عالم تن است ایران دل

نیست گوینده زین قیاس خجل

(نظامی گنجوی)

نظامی گنجوی و پاسخ‌هایی به پان‌ترکیستها

نشانی مقاله نظامی گنجوی و پاسخ‌ به پان‌ ترکیستها

با سپاس از وبلاگ شهربراز که برخی از عبارت‌های آن در این مقاله بکار رفته است.

برای پاسخ مفصل و کامل به ادعاهای پان‌ترکان درباره‌ی نظامی گنجوی باید به مقاله‌ی دوست گرامی دکتر علی دوست‌زاده به نشانی زیر نگاه کرد:

Politicization of the background of Nizami Ganjavi: Attempted de-Iranization of a historical Iranian figure by the USSR,

http://sites.google.com/site/rakhshesh/articles-related-to-iranian-history

http://www.archive.org/details/PoliticizationOfTheBackgroundOfNizamiGanjaviAttemptedDe-iranizationOf

http://www.kavehfarrokh.com/articles/pan-turanism

http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/NezamiUSSRpoliticization.htm

http://sites.google.com/site/rakhshesh/articles-related-to-iranian-history

این مقاله در حدود چهارصد و شصت صفحه پاسخ کاملی به تمامی ادعاهای موجود پان‌ترکیستها داده است و ایرانی بودن نظامی گنجوی را به خوبی ثابت کرده است هرچند ایرانی بودن وی در میان محققان (با وجود پول فراوانی که شوروی و سپس دولت آران هم اکنون برای تغییر هویت او سرمایه‌گزاری میکنند) بدیهی است و تنها آشنایی با تاریخ آن دوران و نگاه کامل به آثار او این موضوع را به خوبی روشن میکند.

البته در مقاله فوق، یک سند مهم و تازه از شهر گنجه نیامده است.

و آن یک منبع بسیار مهم در رابطه با مردمان گنجه است. در رابطه با این منبع مهم، از وبلاگ شهربراز با هم بخوانیم:
منبع تاریخی مهم درباره‌ی اران و گنجه

دوشنبه ۲۹/شهریور/۱۳۸۹ – ۲۰/سپتامبر/۲۰۱۰

به تازگی دوست عزیز، دکتر علی دوست‌زاده منبع مهمی درباره‌ی تاریخ ارمنستان و ارّان و شهر ایرانی گنجه در قفقاز را یافته است و از من خواست که آن را به دیگر دوستان و دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران شناسایی کنم.

این کتاب «تاریخ ارمنیان» (History of the Armenians) نام دارد که نوشته‌ی کِراکوس گنجه‌ای (Kirakos Ganjakets’i)، تاریخ‌نگار ارمنی سده‌ی هفتم ق. / سیزدهم م. یعنی بسیار نزدیک به روزگار شاعر بزرگ ایرانی نظامی گنجه‌ای است.
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

جایگاه زبان ترکی

دنباله ی این نوشته را بخوانید »

ایران یا خراسان

پیوند مقاله از شهربراز

در زمان ساسانیان به ویژه از زمان خسرو یکم انوشیروان، منطقه‌ی شرق ایران‌شهر را «کوست خوراسان» می‌نامیدند که خوراسان به معنای جایی است که خورشید می‌آید یعنی همان شرق یا مشرق. فخرالدین اسعد گرگانی در داستان ویس و رامین چنین می‌گوید:

زبان پهلوی هر کو شناسد ——— خراسان یعنی آنجا کو «خور آسد»
خراسان را بود معنی خور آیان/کجا از وى خور آید سوى ایران

پس از اسلام نیز این منطقه خراسان نامیده می‌شد. «کوست خوراسان» منطقه‌ی بزرگی بود که شامل بلخ و گوزگانان و هرات و کوهستان (کُهستان یا قهستان = جنوب استان خراسان امروزی در ایران) و .. می‌شد. این منطقه هم چنان خراسان نامیده می‌شد تا این که در زمان ناصرالدین شاه قاجار در گیرودار «بازی بزرگ» میان بریتانیا و روسیه، بریتانیا تصمیم گرفت که از پشتون‌ها (افغانان) حمایت کند و در برابر پیشروی روسیه به سوی هندوستان سد و مانعی بسازد و از این رو استان هرات ایران را اشغال کرد و با تهدید ناصرالدین شاه به حمله از جنوب و خلیج فارس او را مجبور کرد که در ماه مارس ۱۸۵۷ م./ رجب ۱۲۷۳ ق./ فروردین ۱۲۳۶ خ. «عهدنامه‌ی پاریس» را امضاء کند و «کشور افغانستان» را به رسمیت بشناسد.

بریتانیا به خاطر سیاست‌های استعماری خود از حکومت اقلیت «پشتون» بر اکثریت «تاجیک» (یعنی ایرانی) پشتیبانی می‌کرد و پس از آن نیز سیاست‌های پشتون‌سازی رسمی و جایگزینی زبان پارسی در افغانستان ادامه داشته است و بیشتر مسئولان حکومتی افغانستان از «پشتون»ها هستند. برای جدایی «ایرانیان» یا تاجیکان افغانستان نام زبان پارسی در افغانستان «دری» گذاشته شد حال آن که «دری» صفت «زبان پارسی» است. انگار بگوییم Standard English و بعد نام زبانی را بگذاریم Standard!
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

ریشه فارسی دری و دروغهای پان ترک ها

(تصاویر بر مقاله ی شهربراز افزوده شد. همینطور بنگرید به جایگاه زبان ترکی و زبان فارسی لهجه سی و سوم زبان عربی.)

پیوند مقاله از شهربراز

از آنجا که زبان پارسی یکی از عامل‌های پیونددهنده‌ی ایرانیان در طول تاریخ – به ویژه پس از اسلام – بوده است تجزیه‌طلبان و دشمنان ایران به تازگی برای رسیدن به هدف‌های شوم خود نوک حمله را به سوی زبان پارسی گرفته‌اند و در این راستا ادعاهای بی‌پایه و مسخره‌ای می‌کنند که به چند مورد آنها می‌پردازم.

نخست باید تاکید و تکرار کنم که من به هر دو زبان ترکی و پارسی و سخنگویان این دو زبان احترام می‌گذارم. روشن است آنچه در زیر می‌آید تنها بررسی و روشنگری درباره‌ی نظرهای بی‌پایه و دروغ‌های گروه اندک و اقلیت و افراطی و تجزیه‌طلب پان‌ترک است. ایرانیان آذربایجانی ترک نیستند زیرا فرهنگ ایرانی دارند. حتا اگر بخواهیم مانند برخی به تبار و ویژگی‌های بدنی و زیست‌شناختی تاکید کنیم پژوهش‌های ژنتیکی ایرانیان آذربایجانی نشان داده است که این گروه ترک‌زبان نیز با دیگر ایرانیان مانند کردها و لران و اصفهانیان و تهرانیان و … پیوسته‌اند.

مقایسه و رتبه‌بندی زبان پارسی و ترکی
چند سال پیش یکی از مجله‌های پان‌ترک درون ایران به نام «امید زنجان» ادعای ابلهانه و بی‌پایه‌ای را مطرح کرد و بدون دادن سند و مدرکی نوشت که طبق اعلامیه‌ی سازمان یونسکو «زبان فارسی لهجه‌ی سی و سوم زبان عربی» است. این سخن آن قدر بی‌معنا و بی‌پایه است که نیازی به توضیح ندارد و به قول معروف مرغ پخته را هم به خنده می‌اندازد. کسی که اندکی درک و شعور زبانی و زبان‌شناسی داشته باشد و فرق زبان و لهجه را بداند می‌فهمد که زبان پارسی و زبان عربی دو زبان بسیار متفاوت و متمایز اند. زیرا مهم‌ترین عنصر و استخوان‌بندی هر زبان دستور زبان آن است و دستور زبان پارسی با صرف و نحو عربی بسیار فرق دارد. این ادعا نشان می‌دهد که گوینده‌ی آن نه زبان پارسی را می‌فهمد و نه شناختی از زبان عربی دارد.
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

فارابی و ترک ها

نشانی مقاله: در رابطه با ایرانی بودن فارابی

(با سپاس از وبلاگ شهربراز که برخی از عبارت‌های آن وبلاگ در این متن دیده میشود).

(این مقاله فارسی یک فشرده از یک مقاله کامل‌تر انگلیسی هست که در اینجا یافت میشود:

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/Farabiremarksonbackground.pdf

http://www.archive.org/details/SomeRemarksOnFarabisBackgroundIranicsoghdianpersianOraltaic

ما مقاله دکتر مشکور را نیز در این مورد در پایان مقاله می‌آوریم ولی مقاله دکتر مشکور دو اشتباه در رابطه با نام فارابی و یکی از واژگان داشته است. در عین حال دکتر مشکور مقاله محکمی در این مورد نوشته‌اند که پس از پایان این مقاله درج میشود.

همچنین بنگرید به دانشنامه ایرانیکا در رابطه با بررسی تمامی اسناد مستقیم در مورد قومیت فارابی(تمامی سه اسناد مستقیم برپایه سه متن پس از سیصدسال مرگ فارابی هستند):

http://www.iranica.com/articles/abu-nasr-farabi

هرچند دانشنامه ایرانیکا میگوید که منابع برای قضاوت کردن کافی نیست ولی چندین اسناد واضح (در ژرف‌نگری به کار فارابی و پیرو بزرگش ابن سینا) وجود دارند که دانشنامه ایرانیکا آنها را نادیده گرفته است (و در این مقاله درج میشود).

http://www.iranica.com/articles/abu-nasr-farabi

البته همانطور که تاکید شده است پژوهشگران باید مقاله انگلیسی زیر را در این مورد بخوانند زیرا مقاله کنونی یک فشرده از آنست:

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/Farabiremarksonbackground.pdf

http://www.archive.org/details/SomeRemarksOnFarabisBackgroundIranicsoghdianpersianOraltaic
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

لغت ترک ,واژه ترک ,محدوده واژه ترک

توضیحی در پیرامون این نوشته: پیامهای زیادی در چند روز گذشته دریافت کردیم و در این میان عده ای هم به این مقاله و مشخصا ایرانی خواندن قوم ترک و ترکها اعتراض داشتند. لطفا دقت کنید این نوشته صرفا در پیرامون ریشه و محدوده ی «واژی ترک» است و نه «مردم ترک»! واضح است که نه «زبان ترکی» و نه «مردم ترک»، ایرانی یا ایرانی تبار نیستند و زبانهای ترک از شاخه ی زبانهای آلتایی است. (این توضیح بعدا توسط مشارکت کننده سایت بر مقاله ی اصلی افزوده شد)

نشانی مقاله واژه ترک ,محدوده واژه ترک

تاریخ‌نگاران باید در مورد واژه‌ی ترک و محدوده‌ی آن با احتیاط مقاله بنویسند. زیرا در متون اعراب، واژه‌ی ترک به معنی قومی نبوده است بلکه به معنی ساکنین آسیایه‌ میانه است (مانند واژه توران که در زمان اوستا تعلق به قوم ایرانی داشت و سپس در دوران اسلام، کم کم این واژه شکل قومی گرفت).

این منابع که امیدوارم زمانی به فارسی ترجمه شود، این نکته‌ی مهم را بیشتر توضیح دادند و به دو بخش (ریشه‌ی واژه ترک و محدوده‌ی واژه‌ی ترک تقسیم میشوند).

همچنین نکته‌ی مهم دیگر اینست که منابع علمی تازه حرف اول را میزنند و بر منابع کهن برتری دارند.

ریشه‌ی واژه ترک هرچند مشخص نیست، اما تحقیقات بسیار نوین آن را ایرانی (و نه آلتایی میدانند) و گرو اشراف اتحادیه “ترکان آبی” را نیز ایرای‌تبار (سکایی) میدانند:

Golden, Peter B. “Some Thoughts on the Origins of the Turks and the Shaping of the Turkic Peoples”. (2006) In: Contact and Exchange in the Ancient World. Ed. Victor H. Mair. University of Hawai’i Press.

pp 142-143

دنباله ی این نوشته را بخوانید »

کوروش بزرگ و پان ترک ها

توضیح از سایت آذرگشنسپ : این مقاله پیشتردر پاسخ به نوشته ی توهین آمیزی از «حسين فيض الهي وحيد»,دکتر قلابی و نویسنده ی پان ترکیست در سایت آذرگشنسپ درج شده بود که فحش نامه ی نویسنده ی پان ترکیست کماکان توسط گروههای تجزیه طلب منتشر می شود, مقاله ی اصلی را به صورت فایل تصویری از روی فایل متنی تجزیه طلبان در انتهای ی این مطلب قرار دادم.

بار ديگر: كوروش كبير و پان تركيسم

نشانی مقاله: كوروش كبير و پان تركيسم

نویسنده : داريوش كياني

كورش در ميان مردان روزگار خود در دليري و هوشمندي و فضائل ديگر، ممتاز و سرآمد بود. // كورش نه تنها مردي دلير در نبرد بود، بل كه در رفتار با اتباع‌اش با ملاحظه و مهربان بود، و از اين رو پارس‌ها او را پدر مي‌خواندند (ديودروس سيكولوس، كتابخانه‌ي تاريخي 9/22/1؛ 9/24/1).

حتا تا به امروز نبز خارجيان در داستان‌‌ها و نغمه‌هاي خود نقل مي‌كنند كه كورش نفساً بسيار سخاوتمند و خيرخواه و معرفت‌دوست و نام‌جوي بود، به طوري كه در برابر هر گونه سختي و رنجي بردباري مي‌كرد و با هر گونه خطري رويارو مي‌شد (گزنفون، پرورش كوروش 1/2/1).

——————————————————————————————

حسين فيض الهي وحيد، نظريه‌باف شناخته شده‌ي مكتب جعل و جهل و فريب (پان‌تركيسم)، كه تخصصي ويژه در افسانه‌سازي دارد، پس از تلاش‌هايي بيهوده و نافرجام در مصادره‌ي برخي از مظاهر تمدن ايراني، هم‌چون رستم، سيمرغ (!)، نظامي گنجوي، ابوريحان بيروني، اشكانيان و غيره، به نفع قوم ترك (كه سرنوشت و سرگذشت آن ربطي به ايرانيان آذري ندارد)، به منظور پر كردن خلاء بي‌فرهنگي اين قوم و جبران بي‌بهرگي آن از هر گونه شخصيت برجسته‌ي تاريخي و ادبي، اين بار با درك اين كه امكان مصادره و تصاحب كوروش بزرگ به نفع اين قوم وجود ندارد، با لحن و ادبياتي در خورد شأن خود و هم‌مسلكان‌اش، كورش بزرگ را آماج انواع هتاكي‌هاي وقيح و دشنام‌گويي‌هاي قبيح ساخته است.

با خواندن نخستين سطور نوشته‌اي كه ح. فيض الهي وحيد (داراي دكتراي افتخاري از دانشگاهي نامعلوم در ماوراء قفقاز!) در اين باره به هم بافته است، بي‌درنگ آشكار مي‌شود كه يكي از دلايل نفرت و كينه‌ي او نسبت به كوروش بزرگ، آن است كه فيلم‌سازي سوئدي قصد ساخت فيلمي سينمايي درباره‌ي اين شخصيت نام‌دار جهاني دارد، اما در مقابل، هيچ كس تاكنون درباره‌ي شخصيت‌هاي نام‌دار قوم ترك (كه نمي‌دانيم چه كساني هستند!) فيلمي نساخته است!
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

ساسانیان ,هفتالیان و پان ترکیست ها

نشانی مقاله:  پاسخ یک پان ترکیست در رابطه با ساسانیان و هفتالیان

راست بگو و هرچه را در توان داری در تيرت بنه و بلندتر پرتاب كن، فضيلت ايرانی اين است! (نيچه)

«كسي كو بتابد سر از راستي// كژي گيردش كار و هم كاستي// نماند برين خاك جاويد كس// تو را توشه از راستي باد و بس// همه راستي كن كه از راستي// نيايد به كار اندرون كاستي// «

(فردوسی)

«كسي كه بسوي راستي و پاكي روي آورد٬ جايگاهش سراي روشنايي با بهشت خواهد بود. ولي شخص دروغگو و بدكار زماني دراز با شيون و افسوس در تيرگي و كوره روشني به سر خواهد برد. براستي نيت پليد و زشت بزهكار است كه او را گرفتار زندگاني نكبت بار و عذاب وجدان خواهد ساخت.»

اهنود گات-هات۳۰-بند۹

فردی ضدایرانی منش به نام مهران بهاری اخیرأ یاوه هایی را درباره سلسله ساسانیان نوشته است که نشان دهنده تلاش آنان برای مصادره تمدن های اقوام دیگر است. این فرد بدون این که سندی را در تایید سخنان خود عرضه دارد، ادعاهای گوناگون نادرستی را به میان آورده است که در ادامه به چند نمونه از آن ها به طور مختصر پاسخ داده می شود.
دنباله ی این نوشته را بخوانید »

بابک خرم‌دین و پان‌ ترک ها

نشانی مقاله : بابك خرم‌دين و پان‌تركيسم

گروهي نا‌آگاه مذبوحانه در پي جعل هويت تركي (يعني نسبت دادن او به زردپوستان آسياي ميانه) براي بابک خرمدين٬ يکي از ستارگان تابناک تاريخ اين سرزمين جاويد (ايران) هستند.

از آن جا كه هيچ سندي از زبان تركي بر سنگ٬ چرم٬ پوست٬ کاغذ٬ و گل حتا پیش از دوران ایلخانیان از آذربايجان وجود ندارد، تجزيه طلبان بيگانه‌پرست چاره‌اي جز روي آوردن به ادعاهاي پريشان و بي‌خردانه براي پنهان و پوشيده ساختن تهي دستي و فقر هويتي خود ندارند، كه يكي از نمونه‌هاي آن، ترك خواندن بابك خرم‌دين است.

1. تبار/نژاد بابك:
در اين باره، به ذكر دو سند بسنده مي‌كنيم.

سند نخست از آن ابن حزم، مورخ عرب‌تبار است
الفصل في الملل والأهواء والنحل، ص ۱۹۹.
«أن الفرس كانوا من سعة الملك وعلو اليد على جميع الأمم وجلالة الخطير في أنفسهم حتى أنهم كانوا يسمون أنفسهم الأحرار والأبناء وكانوا يعدون سائر الناس عبيداً لهم فلما امتحنوا بزوال الدولة عنهم على أيدي العرب وكانت العرب أقل الأمم عند الفرس خطراً تعاظمهم الأمر وتضاعفت لديهم المصيبة وراموا كيد الإسلام بالمحاربة في أوقات شتى ففي كل ذلك يظهر الله سبحانه وتعالى الحق وكان من قائمتهم سنبادة واستاسيس والمقنع وبابك وغيرهم »

برگردان به پارسي:
«پارسيان از نظر وسعت و ممالك و فزوني نيرو بر همه‌ي ملتها برتري داشتند٬ و خود را برترين ذات بشري مي دانستند و خود را آزادگان نام نهاده و اقوام ديگر را بندگان مي‌شمردند. چون دولتشان بر افتاد و عرب كه نزد آنها دون‌پايه‌‌ترين قوم جهان بود بر آنها مستولي گرديد اين امر بر آنها گران آمد و خود به مصيبت تحمل نشدني روبرو يافتند٬ و بر آن شدند كه با راه‌هاي مختلف به جنگ اسلام برخيزند. ولي هربار خدايتعالي حق را نصرت داد. از جمله رهبران آنان (= ايرانيان) سنباد٬ مقنع٬ استادسيس٬ بابك و ديگران بودند».
دنباله ی این نوشته را بخوانید »