فراخوانی برای تحریم نشریهی ضدایرانی و تجزیهطلب شهروند در تورونتو
فراخوانی برای تحریم نشریهی ضدایرانی و تجزیهطلب شهروند در تورونتو
پیشگامی برای تحریم مجلهی تجزیهطلب و ضدایرانی شهروند
چندسالی هست که مجلهی شهروند تورونتو، عقاید تجزیهطلبان و ایرانستیزان را در صفحهی اول خود چاپ میکند. این را " حق آزادی بیان" میدانند در حالیکه برای نمونه تا بحال دیده نشده است که رسانهی نیویورک تایمز یا واشینگتون پست آمریکا، دائماً به تجزیهطلبان مکزیکی، یا نژادپرستان بلَک پانثر(black panther) یا کوکلاس کلان (KKK) تریبون آزاد در هر شماره بدهند که برای تجزیهی آمریکا و یا درگیری نژادی تبلیغ کنند. همانطور که بخاطر بهانهء آزادی بیان تا بحال دیده نشده است که در رسانههای غربی، هر روز، یک تریبون آزاد به بهانه "آزادی بیان" به بچهبازان و حیوانآزاران بدهند که از عقاید سخیف خود دفاع کنند و آن را انتشار دهند.
تنها رسانههایی که این به تجزیه طلبی و ایرانستیزی در خارج ایران بهانه میدهند، رسانههای ضدایرانی (حمایت شده از خارج مانند بی-بی-سی و صدای آمریکا و شهروند) و یا رسانههای ایدهآلیست (که در جهان غیرواقعی زندگی میکنند) هستند. یا رسانههایی وابسته به چپ که از دیرباز بازیچهی شوروی بودند و امروز نیز تنها آرزویشان همان نابودی کشور تاریخی ایران است (با طرحهایی مانند فدرالیسم قومی). وگرنه ما ایرانیان هیچ شوخی با تجزیهطلبان (و فدرالیسم قومی یک نوع طرح تجزیه است) نداریم، و راهمان را از آنها جدا میدانیم و در یک آمار دموکراتیک، شکی نیست که آنها در ایران یک اقلیت بسیار محدود میباشند.
با وجود آنکه ایرانیان خارج از کشور چندان از هیچ کاری حمایت ، پول مجلهای مانند صد در صد بخشی از کسانی تامین میشود که با آران قفقاز وابستگی تنگاتنگی دارند. میتوان گفت که این مجله در کل بدست الهام علیوف گرداننده میشود و تا بحال هیچ نوشتاری در مورد جنایت ترکیه/علیف در مورد اقوام تالش و کرد و تات و لزگی و آسوری و ارمنی و زازا در مجلهی شهروند دیده نشده است (یا به ندرت).
(برگرفته از وبلاگ زیر: http://www.xaen.azargoshnasp.com/ )
یک نمونه بنگرید به عکس بالا : یکی از سردبیران ردهبالای شهروند به نام لیلا مجتهدی با تجزیه طلبان نژادپرست ترک و شونیست ترک امثال احمد اوبالی و رضا براهنی و علیرضا اصغرزاده (عکسی که در در چندین وبسایت آشکار شده است) روابط تنگاتنگی دارد و در این نشریه بارها مطالب ضدایرانی چاپ کرده است. شکی نیست که این مجله ورشکسته که بدست یک تودهای ضدایرانی سابق گردانده میشود، پولش را کشورهای پانترکیست مانند آران قفقاز تامین میکنند و اخیراً با حضور یوسف بنیطرف، میتوان گفت که افرادی وابسته به کشورهای ضدایرانی عربی (مانند سعودی و امارات)، که از دیرباز با تجزیهطلبان نسلکش ترک مانند رضابراهنی و اصغرزاده روابط تناتنگی دارند، از این مجله حمایت بیشتری میکنند.برای نقد تفکرات نژادپرستانهی رضا براهنی(که اغلب آنها در شهروند درج شده است) بنگرید به:
http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/darpasokhbehberaheni.htm
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/pasokhbehberahani.htm
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/dorooghbaazibaamaarberaheni.htm
دوستان باید بدانند که لقب افرادی مانند رضابراهنی همان "نژادپرستان ترک" هست و نه نژادپرستان آذربایجانی. زیرا آذربایجان و آذربایجانی دو واژهی ایرانی هستند و این نام برمیگردد به سردرار پارسی منطقه آتروپات، و در کل این ناحیه که بزرگانی مانند شمس تبریز و سهروردی و شبستری را پرورده است، تنها از دوران صفویان زبان ترکی در آن غالب میشود و بنابراین لقب آذربایجان و آذربایجانی باید برای کسانی استفاده شود که فرهنگ ایرانی در این منطقه دارند و نه ترکان اغوز. در واقع نام "آذربایجانی" اولین بار برای تاتارهای قفقاز تنها از قرن بیستم اطلاق میشود و هیچ ربطی به فرهنگ و تاریخ ترکان اغوز ندارد. ایرانیان آذربایجانی که هویت ایرانی دارد (چه ترکزبان چه تالش/تات/کررد/ارمنی..) بخشی از ملت ایران هستند ولی نژادپرستان ترک مانند براهنی و اصغرزاده را باید جزو کشورهای ترک دانست که تنها شاید تابعیت کشور ایران را دارا باشند.
برای نقد تفکرات نژادپرستانهی علیرضا اصغرزاده بنگرید به:
http://www.azargoshnasp.net/recent_history/atoor/responseasgharzadeh/asghrazadehresponse.htm
یکی دیگر از افرادی که د رمجلهی شهروند ازش حمایت میشود، همان رضا مریدی است. به گمان من، رضا مریدی پانترکیست نیست اما ایشان مانند 99% سیاستمداران، دنبال منافع مقامی خود هست.
ایشان در یک نطقی در مجلس تورونتو ادعا کرده است که کشور علیفستان زیر نظر حیدر علیف/الهام علیف یک کشور دموکراتیک هست!:
http://balatarin.com/users/sepahbod7/links/submitted?page=3
http://www.youtube.com/watch?v=UNVXp9kadyw
در مصابحهی با نشریهی کشور علیفستان، راهبردی برای جلوگیری از شناختن نسلکشی ارمنیان نیز ارائه میکند:
http://www.news.az/articles/18085
تلویزیون گوناز-تی-وی نژادپرستیاش برای همه عیان است و نیازی شه شکافتن آنها نیست.
این افراد وقیح که خود نژادپرستان هستند، ایرانیان که از تمامیت ارضی ایران دفاع میکنند و حقایق تاریخی را میگویند را "نژادپرست" میخوانند.
در واقع در کشور ترکیه در قرن پیش پنج نسلکشی انجام شده است:
http://balatarin.com/permlink/2011/4/3/2439401
نسلکشی یونانیان
نسلکشی ارمنیان
نسلکشی آسوریان
نسلکشی درسیمیان زازا
http://balatarin.com/permlink/2010/10/16/2223493
نسلکشی کردها
http://balatarin.com/permlink/2010/10/16/2223492
پس این اندیشهی آنها(اصغرزاده و براهنی و غیره) هست که نژادپرست هست، و نه ایرانیان. تا بحال دیده نشده است که این اشخاص نسلکشی ارمنیان و آسوریان و یونانیان و کردها و زازاهای ترکیه را محکوم کنند یا کشور جمهوری آذربایجان را بخاطر نقض حقوق بشر تالش/تات/کرد/لزگی/ارمنی و نسلکشی خاموش این گروهها را :
http://azargoshnasp.com/persianblog/files/sepahbod/www.sepahbod7.azargoshnasp.com/post-1.aspx
محکوم کنند.
همچنین نسلکشی خاموش ایرانیتباران تالش و تات و کرد در علیفستان و همچنین نابودی ارمنیان/لزگینیان در آن کشور نوین جعلی (که از طریق غیرمستقیم پشتیبان اصلی مجلهی شهروند هست) برای همه ایرانیان آشکار است:
http://www.azargoshnasp.com/persianblog/files/sepahbod/www.sepahbod7.azargoshnasp.com/post-2.aspx
پس این اندیشهی ترکگرایی هست که افرادی مانند تیمور و آتیلا و چنگیز را در تاریخ بوجود آورده است و در قرن پیش نیز نسلکشیهای فراوانی انجام داده است.
برای نمونه یکی از این نژادپرستان کسی هست به نام یوسف بنیطرف در مقالهی زیر:
http://www.shahrvand.com/?p=15776
وی میگوید: " این همان سیاستی است که در عراق علیه خلق کرد به کار رفت و هشتاد سال است علیه خلق های غیر فارس در ایران به کار می رود."
یعنی ایشان عربزبانان ایران را مقایسه میکند با سیاهپوستان غیرعرب سودان که در همین دههی پیش (و شاید هنوز) به دست اعراب سودان به بردهگیری وادار میشدند.
ایشان عربزبانان ایران که زبانشان را جمهوری اسلامی به همه ایرانیان میآموزد را مقایسه میکند با سیاهپوستان سودان که سه ملیون از آنها بدست اعراب سودان نسلکشی شدند.
با کمال پررویی میگوید:
" خلق های غیر فارس را از کمترین حقوق انسانی، مذهبی، فرهنگی و زبانی شان محروم کرده اند"
اول ما خلق فارس نداریم بلکه فارسیزبانان ایران بخشی از قوم ایرانی (ایرانیک) هستند و نمیتوان قوم ایرانی را براساس گویشهای ایرانیاش، به چند ملت یا خلق تقسیم نمود. وگرنه عربی زبان عراق و سودان و مصر و مراکش یکی نیست، ولی همهی آنها نیز "عرب" هستند. بنابراین ما هم از لحاظ تاریخی، یک قوم ایرانی داریم:
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/qowmehirani.htm
که نباید الزاماً آن را با کشور ایران یکی دانست زیرا در ایران حدود هشتاد درصد مردم ایران ایرانیزبان (از قوم ایرانی) هستند و البته آذربایجانیان ایرانی نیز سابقهی ایرانی دارند و آینده نشان خواهد داد که این بخش خود را از پیشینهی ایرانی خواهد دانست یا پیشینهی غیرایرانی ترک اغوز.
دوم اگر در ایران بر مذهبی ستم شده است، همان زردشتی (که همگی ایرانینژاد هستند) و بهایی هست (که اغلب فارسیزبان و اقلیتی ترکزبان). اما اگر منظور اهل سنت هست، باز اغلب از قوم ایرانی هست ( کرد و بلوچ و همچنین فارسیزبانان در لارستان و خراسان و سنی مذهبان تالش و خلخال و غیره).
سوم در مورد زبان فارسی و تجزیهطلبان:
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/Manabepantorkshekan.htm
بنگرید به بخش هژده: چگونگی رسمی شدن زبان فارسی و بستن مدارس فارسیزبان و زبان رسمی سلجوقیان و غزنویان و صفویان...
ما همه امروز شاهدیم که برای نمونه پرسپولیس یا طاق بستان و دیگر آثار ایرانی تباران، مورد پشتیبانی دولت نیست. یا مجسمهی آرش کمانگیر در مازندران و طرح شاهنامهی فردوسی از دیوارهای خراسان زده میشود.
البته چیزی که تجزیهطلبان پانعرب و پانترک فراموش کردند اینست که ایران یک کشوریست که اکثریت آن به زبانهای ایرانی سخن میگویند (که زبان فارسی اکثریت از این میان را دارد)، و صد البته ایران را جهان به عنوان یک کشور ایرانی میشمرد. همانطور که بحرین (با حدود 15% ایرانی) یا ترکیه (با حدود 30% ایرانیتبار کرد و زازا) جزو کشورهای ایرانی نیستند.
http://gulf2000.columbia.edu/images/maps/Iran_Languages_lg.jpg
اگر بر زبانی در ایران ستم شده است (که بر هیچ زبانی ستم نشده است و این دروغ است که پانترکیستها و تودهای ها هست)، به یقین آن زبان عربی نبوده است که از دبستان و دبیرستان تدریس میشود و در هر دانشگاهی در ایران، در مورد آن فعالیت میشود.
بنی طرف استان خوزستان که نامش از دوران اشکانیان رایج بوده است و در منابع ساسانی آمده است را عربستان میخواند در حالیکه نام خوزستان، نام کهن و تاریخی این منطقه است.
D.T. Potts
The Archeology of Elam: Formation and Transformation of an Ancient Iranian State
Cambridge University Press, 1999.
صفحه 415:
".while the Parthian text uses the term Hwzstan obviously the forerunner of modern Khuzistan, like the Greek ethnic Uxioi, would seem to be derived from the Old Persian Huziya, a term used by the inhabitants of Huza. The identity of all these terms with the ‘kingdom of Ahwaz’ mentioned by Tabari and other late writers is also assured, since Arabic Ahwaz is nothing but the plural of New Persian Khuz, a cognate of Old Persian Huziya which denotes the inhabitants of Khuzistan"
ایرانیان باید بدانند که "اهواز" نیز تنها جمع واژهی خوز/هوز هست و خوز ربطی به عرب ندارد. خوز یا همان ایلامیان ساکنان اصلی خوزستان بودند و در زمان ساسانیان، جمعیت خوزستان ترکیبی بود از ایرانیان و خوزها و آسوریها. قوم خوز یا همان ایلامی، در دوران میتانیها و مادها و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان یک قوم پویا بودند (چنانکه ابن ندیم نیز میگوید که یکی از پنج زبان اصلی ایران همان زبان خوزی هست)، و تنها پس از حملهی اعراب و حکومت عباسیان و سلجوقیان برای همیشه قوم ایلامی نابود میشود:
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/poormozdoorzanjan.htm
بنیطرف در جای دیگر نیز ادعا کرده بود که اقوام ایلامی از تبار عرب/سامی هستند (که یک حرف دروغ است):
http://www.azargoshnasp.net/history/ELAM/pasokh.htm
باید این نکته را نیز تذکر کرد که بیشتر مردم خوزستان عربزبان نیستند بلکه از تبار ایرانی میباشند. سرزمین خوزستان مال همه ی مردم ایران است و نه تنها هموطنان عربزبانان. در خود خوزستان اما شهرها و شهرستان های دزفول و اندیشمک و شوشتر و ایذه و مسجید سلیمان و رامهرمز و بهبهان و ماهشهر و آغاجری و هفتگل و دهدز و لالی و باغمک و هندیجان و هفت تپه و بندر امام همه فارس/بختیار زبان هستند و همه محروم هستند. اما آقای براهنی گویا نمی دانند که جمعیت خوزستان تنها عربزبانان نیستند. در شهر اهواز و آبادان از همه جای ایران اقوام مختلف سکونت دارند. تنها در شادگان و سوسنگرد و خرمشهر و چند منطقه جنوب غربی است که هموطنان عربزبان ایرانی اکثریت هستند. بیشینه مردم خوزستان عربزبان نیستند و آنها هم همانند همه ی مردم ایران محرومند. در ایران امروز زبان عربی برای همه ایرانیان نیز تدریس می شود و علاوه بر این مقام های بلند پایه ای مانند شمخانی و شاهرودی در دولت جا گرفته اند. ولی بنیطرف با آمارهای خودساخته و جعلی ادعا میکند که هشت ملیون عربزبان در ایران وجود دارد.
حتی تجزیهطللبان عرب دیگر بهانهی تجزیهطلبان پانترکیست (امثال براهنی و اصغرزاده) را برای "تدریس زبان مادری بجای زبان ملی" (که در هیچ کشوری دیده نشده است که زبان رسمی و مشترک آن تدریس نشود و بجایش زبان هر محلی تدریس شود)، دارا نیست. بنیطرف در مقالهی فوق، ً با پررویی کامل، ادعا میکند که در ایران، فارسیزبانان ستمگر هستند و عربزبانان و سایر گویشوران زبانهای دیگر.. چیزی که هیچ واقعیت در ایران ندارد، زیرا برخلاف دولت سودان، اغلب کسانی که بدست جمهوری اسلامی اعدام شدند فارسیزبان میباشند.
اینها هیچ چیزی در مورد اخراج فارسیزبانان از عراق به دست صدام حسین (حدود چند صدهزار) نمیگویند.
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2011/05/110511_l23_persian_lan_iraq_hamdi_malek_gel.shtml
اگر جمهوری اسلامی ضدعرب بود، پس چرا این همه منافع ایرانیان را برای فلسطین و لبنان برباد میدهد؟ اسرائیل هیچ مشکلی با ایرانیان ندارد و مشکل اصلی آنها اعراب هستند. همچنین، بدنه اصلی جمهوری اسلامی مانند سید روحالله خمینی، سید علی خامنهای یکجوری "سید" هستند(که روشن نیست واقعی باشد) یعنی به هر حال، با وجود فارسیزبان یا ترکزبان بودن، این اشخاص نیز رگهی عربی دارند. دیدگاه آنها نسبت به فلسطین در مقایسه با ایران باستان برای نمونه نشان میدهد که حرف پانعربیستها پوچ است. البته ما با تبار کسی کار نداریم و افراد بزرگی مانند سید آیت الله طباطبایی و سید احمد کسروی و سید محمدحسین شهریار و سیدعماد خراسانی و ... بوده که از هر ایرانی- ایرانیترند.
دوستان این نکته را باید بدانند که اعراب در قرن پیش چند نسلکشی در سودان و عراق انجام دادند. صدام حسین که از حزب عرب (که بنیطرف بخشی از آن بوده است) حمایت میکرد، خود دو نسلکشی برضد کردهای ایرانیتبار و اعراب شیعه انجام داد. به علاوه این، چندصدهزار از فارسیزبانان عراق به دست صدام حسین از کشور عراق اخراج شدند:
همچنین ترکهای ترکیه پنج نسلکشی ارمنیان و یونانیان و کردها و درسیمیان زازا و آسوریان را انجام داده است.
دوستان باید مواظب باشند که در پی کوشش برآوردن حاکم ملی و ایراندوست در ایران (که هدف اصلی جنبش مردمی ایران هست)، رسانههایی همانند صدای آمریکا و شهروند و غیره از تجزیهطلبان کمک میکنند و این رسانهها همه به بیگانگان وصل هستند. شهروند یک نمونه بارز از رسانههایی هست که بخشی از مخارجش را افرادی وابسته به آران/شروان علیفستان تاًمین میکنند.
بنابراین از همهی ایرانیان و ایرانیتباران و ایراندوستان در تورونتو خواسته میشود که یک نشریه مستقل بسازند. و نشریهی شهروند را تحریم کینند. نشریهی شهروند ، مخارجش را کشورهای بیگانه میپردازند و از تجزیهطلبی زیر عنوان دروغین "آزادی سخن مطلق" (که آزادی سخن را نه روزنامههای آمریکا به تجزیه طلبان آن کشور میدهند و نه به حیوانآزاران و بچهبازان) حمایت میکند. بنابراین از همهی ایرانیان خواسته میشود که مجلهی ضدایرانی شهروند را تحریم کنند.آسورآببب