پانترکیسم، خطر جدی برای ایرانیتباران و راهکاری برای مقابله با آن
پانترکیسم، خطر جدی برای ایرانیتباران و راهکاری برای مقابله با آن
چنانکه میبینیم, امروز اقوام ایرانیتبار در کشورهای مختلف زیر حمله قرار گرفتهاند.
برای آشنایی به اقوام ایرانیتبار به پیوند زیر مراجعه کنید:
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/qowmehirani.htm
(قوم ایرانی چیست و زبانهای ایرانی چیست؟)
مطلب خوبی در زبان انگلیسی (و فراگیر) در رابطه با چرا ایرانیان باید متحد شوند:
http://www.archive.org/details/OnTheNecessityOfTheUnityOfIranianPeople
امروز اقوام ایرانیتبار در کشورهای گوناگون زیر ستم پانترکیستها قرار گرفتهاند.
در ترکیه: کرمانجها/زازاها زیر ستم شدید پانترکیستهای آنجا قرار گرفتند و حتی تا کنون, حدود پانصدهزار کرد/زازا نسلکشی شده اند.
نسلکشی درسیمیان زازا:
http://balatarin.com/permlink/2010/10/16/2223493
نسلکشی کردها به دست ترکیه:
http://balatarin.com/permlink/2010/10/16/2223492
البته اندیشه پانترکیسم به علاوه کشتار زازاها/کردها, حدود دو و اندی ملیون یونانی و ارمنی و آسوری را نیز نسلکشی کرده است.
در آران قفقاز: در این صدسال, قومیتهای ایرانی مانند تات/کرد/تالش به نابودی کشانده شده اند یا در مرز نابودی هستند.
در اوزبکستان: تاجیکان بومی آنجا زیر ستم پانترکیستها قرار گرفته اند.
http://balatarin.com/permlink/2010/11/24/2267613
http://www.ariarman.org/Uzbekistan-Iranian.htm
در ایران: پانترکیستها اقلیتی هستند در میان اقلیت ترکزبان کشور (حدود 16-20%).
با وجود ایراندوست بودن اکثریت مطلق آذربایجانیهای ایرانی، بخاطر بی لیاقتی مدیران در این سی و دو سال، و بهرهبرداری آران و ترکیه، برخی از هموطنان ما با گاز گرفته شدن از گرگهای ترکیه/آران، امروز حار شدند. اینها با پشتیبانی ترکیه/آران, به تمدن و فرهنگ ایران فحاشی میکنند و با بهانه "زبان مادری" و انکار زبان رسمی/مشترک, تمامیت ارضی ایران را زیر پرسش قرار میدهند و حتی تزهایی مانند "فدرالیسم قومی" (یعنی تجزیه ایران) را ترویج میکنند. این گروه ایرانستیز (که جدا از پانترکیستهای آران و ترکیه نیست). سعی میکند که آذربایجانیهای ایران که فرهنگ ایرانی دارند را با فرهنگ نوساخته براساس ناتیونالیسم قومی در ترکیه/آران آشنا کنند و آنها را از لحاظ فرهنگی/تاریخی, جدا از سایر ایرانی-تباران کنند. خوشبختانه اکثریت آذربایجانیها هنوز به این گروه ضدایرانی توجه نکردند ولی شکی نیست که این گروه ضدایرانی, با حماقت و شاید پشتیبانی برخی از عناصر رژیم, در آذربایجان ایران راه باز کرده است.
این در حالی است که زبان ترکی در این مناطق نووارد هست و این گروه پانترک حق ندارد برای اکثریت ایرانی-تباران ایران, تعیین تکلیف کنند و تنها میتواند مانند مهاجران و میهمان رفتار کنند. بنابراین امروز بخاطر عدم وحدت ایرانیان, ایرانیان در کشورهای گوناگون (کردها/زازاها) و آران (تات/تالش/کرد) و اوزبکستان (تاجیک) مورد خطر هستند و پانترکیستها حتی این پررویی را به کشور ایران( یعنی کشوری که 80% مردم آن به زبانهای ایرانی-تبار سخن میگویند) کشانده اند و در واقع در ژی نابودی تمدن بزرگ ایران هستند.
همچنین ترکیه/آران نیز اتحادیه کشورهای "ترکزبان" ایجاده کرده است (با گروههای تاریخنگاران، معلمان، مجلس و غیره):
http://www.today.az/search.php?search=Turkic
و و هرروز این کشورها(کشورهای پانترکیست) به علاوه ستم بر ایرانیان بومی, متحدتر میشود و از ضعف ایران بهره میبرند.
برای پاسخ دادن به این چالش, چاره-ای نیست بجز اینکه ایرانیتباران متحد شوند تا از جایگاه تاریخی خود و حقوق خود در منطقه دفاع کنند. در بدترین حالت، حتی اگر بخشهایی از ایران بخاطر پانترکیسم فاسد شوند(که در شرایط فعلی فکر نکنم ممکن باشد و ایراندوستان در آنجا بیشتر هستند، اما باید بدترین حالت را نیز تصویر کرد و برای آن راه حل داشته باشیم. یعنی اگر ساکنین آنجا بخاطر زبان تحمیلی ترکی, خود را نزدیکتر به آران و ترکیه بپندارند و نقش تاریخی آذربایجان را در ایران فراموش کنند ), میتوان این بخشها را با بخشهای ایرانی-تبار در آران/ترکیه عوض کرد (جابجایی زمینی/مردمی) و بنابراین تداخل بین فرهنگ ایرانی و فرهنگهایی که خود را ایرانی نمیدانند، پایان داده شود. پس میتوان این چالش را به فرصت تبدیل کرد اگر ایرانیان/ایرانی-فرهنگان مختلف (از کردها/زازاهای ترکیه تا تالشان آران و حتی ارمنیان را) پیوندشان با هم قویتر شود. در این میان،
باید اذعان کرد که هرچند اکثریت مطلق تالشان/تاتها/زازاها امروز به ایران گرایش دارند اما در مورد کردهای سنیمذهب ترکیه و عراق و سوریه، باید بیشتر کار کرد. نخست باید دانست که حکومت فعلی در ایران یک حکومتیست که برای ایرانیتباران هیچ ارزشی قائل نیست. پس این عزیزان در ترکیه/عراق/سوریه باید این نکته را بدانند. دوم ، در مورد حکومت پهلوی باید گفت که آن حکومت نیز هرچند تبار قفقازی داشت (یعنی از آران قفقاز)، اما آنها چند اشتباه بزرگ کردند. یکی دوستان نزدیک رضاشاه با اتاترک در زمان انقلاب شیخ سعید و دوم اشتباه محمدرضاشاه در مورد کردهای شمال عراق. با این وصف، ما مردمان ایرانیتبار (هم بنده از دریای کاسپین و همه همهی ایراندوستان) این دو عمل پادشاهان پهلوی را محکوم میکنیم و هرگز نمیتوان این دو عمل را تقصیر مردم مازندران و نطنز و شیراز و اصفهان و خراسان و تالش و سیستان و تهران و همدان و قزوین و لارستان و لرستان گذاشت. برای امنیت ایرانیتباران، چارهای نیست بجز اتحاد بیشتر و همگرایی.
همانطور که مقالهی اول نیز توضیح داده است:
«ما قوم ایرانی یا درخت تناور ایرانی داریم با چندشاخه. و جدایی هرکدام از شاخهها به نفع هیچ شاخه و گروه قوم ایرانی نیست و پویایی همه شاخهها و تمدن ایرانی به نفع تمامی ایرانیان است تا بتوانند در آینده با کشورهای بزرگ جهانی رقابت فرهنگی و اقتصادی و امنیتی بکنند و در عین حال به معارف و بهبود کل بشر و تمدن بشری نیز بیندیشند. اگر ذهنیت شاخههای قوم ایرانی جوری تبدیل شود که ما صدها قوم و ملت داریم ، به یقین در آینده هم تمدن ایرانی از هم فرومیپاشد. نیاکان ایرانی ما ایرانیان هرگز چنین فکری را نداشتند و هرگز بخاطر گویش خاصی، خود را جزو قوم جداگانه نمیدانستند و همواره قومیت خود را ایرانی دانستهاند و میدانستند که از یک سرچشمهی مشترک زبانی و فرهنگی و اسطورهای و تمدنی هستند و تنوع موجود در این فرهنگ و تمدن قوم ایرانی باعث "صدها قوم و ملت" نیست بلکه نشانگر پویایی و قوت یک تمدن است. بنابراین ایرانیان باید همانند ملتهای کهن مانند چینیان بیندیشند و روزی هم امیدواریم که ایران مانند چین امروزی رو به پیشرفت باشد.»
پس این نکته نیز مهم هست که ایرانیان و ایرانیتباران از یک قومیت پیوسته هستند با چند شاخه. یعنی زبان فارسی نزدیکترین زبان به لاری/لری هست و لری نزدیکترین زبان به لکی و کردی جنوبی، این دو نزدیکترین زبان به کردی سورانی و آنها نزدیکترین زبان کرمانجی و کرمانجی نزدیکترین زبان به تالشی و تالشی هم پیوند عمیقی دارد با گورانی/زازاکی، و این دو نیز پیوند قوی دارند با گیلکی/سمنانی/طبری.. پس ما نمیتوانیم این گروهها که یک ملت جدا از هم بدانیم.
باز نیز میگوید:
«قوم ایرانی با تعریفی که گفتیم، در زمان ما با توجه به گویشهای زبانی و پراکندگی جغرافیاییاش (چه در درون و بیرون مرزهای ایرانی کنونی) دارای چندین شاخه است که براساس گویشهای زبانی عبارتند از: فارسیدری زبانان، بلوچ، کلهر و گوران و سوران و لک و گیل و تات و زازاو طبری، لارستانی، لر و چند شاخه دیگر. به مجموع اینها از آن رو قوم ایرانی اطلاق میشود که از یک ریشه زبانی و فرهنگی مشترک هستند و از زمانی که تاریخ به یاد ندارد، در سرزمینی که به نام خودشان "ایران" نامیدهاند، میریستهاند. در زمان ما در گویشهای ایرانی تفاوتهایی دیده میشود(بخاطر فلات گستردهی ایران)، و در هرکدام از این گویشها، مفرداتی وجود دارد که ممکن است در گویش دیگری متروک مانده باشد. ولی همسانی آنها بقدری هست که مجموع این زبانها/گویشها جز خانوادهی ایرانی هستند و چنانکه مردم هرکدام از شاخههای قوم ایرانی در میان شاخهی دیگر باشند، گویششان آشنا خواهد بود و واژگانی که بکار میبرند، هرچند پارهای از آنها در طرز بیان تفاوت آوایی نیز داشته باشند، ولی همان واژگان، با یک چرخش کوچک زبان، در شاخههای دیگر غالبا دیده میشود....بنابراین اصطلاحاتی همچون "قوم بلوچ" "قوم لر" "قوم لک" "قوم کرد" "قوم زازا" "قوم فارس" "قوم تالش" "قوم گالش" "قوم تات" "قوم گیلک" "قوم زازا" و غیره مجازی هستند و در قرن حاضر به اغراض خاصی توسط محافلی ترویج میشوند. بلوچ، کرد، لارستانی، گیلکی، طبری،لکی، دریزبانان ایرانیتبار (که شامل همهی دریزبانان نیست مانند هزارههای افغانستان)، تاجیک، گوران،سوران، زازا، تالش، همه جزو قوم بزرگ ایرانیاند با یک ریشهی نژادی و زبانی و فرهنگی مشترک، با گذشتهی مشترک چندهزارساله، با میراثهای تاریخی و اسطوره و فرهنگی مشترک، و میراثهای ارضی مشترک.. و هیچکدام را نمیتوان قوم جداگانه و متمایز از قوم ایرانی دانست. چنانکه چینیان یا اعراب با تنوع زبانی همه جزو یک قوم هستند...
چنانکه نشان نیز دادیم، متون تاریخی به درخت تناور قوم ایرانی و شاخههای آن اشاره کرده است. بهترین شناسنامه نیز همان شناسنامه بومی هست که ابوریحان بیرونی مطرح کرده است و نه نهادهای بیگانه که آگاهی کلی از تاریخ این سرزمین ندارند. ملتهای کهن مانند چینیها نیز همین گونه هستند و چندین زبان چینی(ماندرین و کانتونیس و وو وژین و مین و گان و هویی و پینگ غیره..) که حتی دوری درونی آنها از زبانها/گویشهای ایرانی بیشتر است همگی جزو تمدن یک قوم چینی هستند. بنابراین تمدن ایرانی نیز شامل چند زبان ایرانی هست و تمامی مردمان این تمدن جزو همان قوم ایرانی هستند که امروز از کردهای سوریه تا تاجیکهای پامیر و چین ادامه دارد. »
که همه مستند هستند.
در این میان، کشور و مردم ارمنستان که زیر هدف پانترکیستها قرارگرفته اند (زیرا ارمنستان مانند کردستان دیواری است که نمیگذارد ترکیه با آران وصل شود ) نیز میتواند بخشی از اتحادیه بزرگ ایرانیان شود. تنها باید مسئلهی جنگ جهانی اول بین ارمنیان و برخی از گروههای فریبخورده(آن زمان) که با پانترکیستها در مقابل ارمنیان حرکرت کردند، حل شود. کلید شکست پانترکیسم در منطقه همان آزادی کردستان ترکیه هست که باید مورد حمایت تمامی ایراندوستان قرار بگیرد.
در واقع، در مقابل حملهی پانترکیستها/پانعربیستها به ایرانیتباران و این چالش مهم، چارهای نیست بجز اتحاد ایرانیتباران. وگرنه همانطور که سغد و خوارزم و آران (و شاید در آینده مناطقی دیگر) از دست رفت، محدودهی تمدن ایرانیتباران کمتر میشود.
بنابراین با وجود احترام به تنوع (که مایهی غنی شدن تمدن بزرگ ایان است) قوم ایرانی که موجب پویایی تمدن مشترک ایرانی است، این قوم ایرانی نیز باید وحدت و برادری خود را حفظ کند. این قوم چارهای جز اتحاد برای آینده ندارد و دشمنی ایجاد کردن بین شیرازی و مهابادی یا پامیری و زازا و طبری و گیلی..، تنها تفرقهای هست به ضرر ایرانیان و به نفع رقیبان منطقه ما. گروههای چپ که موجب این دشمنی در تاریخ بودند نیز باید نقد شوند. بیگمان پس از اینکه حاکمیت آینده ایران یک دولت ملیگرا شود، این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد.
یکی از مهمترین چالشهای دیگر تمدن ایرانی (که ایرانیان را تعضیف میکند) نیز عدم تطبیق دادن دوران پیشااسلامی با دوران اسلامی و دوران مدرن هست. در واقع راه حل این موضوع نیز ساده است: تمامی نکات مثبت این سه دوره که با فرهنگ ایرانی میخورند را ما از آن استقبال میکنیم. چنانکه در مقاله زیر آمده است:
http://www.archive.org/details/OnTheNecessityOfTheUnityOfIranianPeople